✒آوازی از جنس نوشتار🎶

ما همه پرنده ایم اما حرص ها و خودخواهی ها بال هایمان را بریده اند

✒آوازی از جنس نوشتار🎶

ما همه پرنده ایم اما حرص ها و خودخواهی ها بال هایمان را بریده اند

✒آوازی از جنس نوشتار🎶

شاید در این ایام شوم جهان که زمانه و مردمش از هر سو تیغ بر حنجر حق طلبان می کشند بهتر باشد تا سکوت کنیم.
اصلا شاید تکلیف نیز سکوت باشد در جاییکه خوب و بد خلق عاجزند در تمییز کردن بین حق و باطل.
شاید باید پناه برد
از غار دنیا
به غار دل.
خاموش باشیم و در دل بگرییم به حال خودمان و دیگران.
اما می دانم
که
من نمی توانم.....

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۹ مطلب با موضوع «سخن و حماسه» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

دانشگاه تنهاست

دانشگاه تنهاست.

مملکت تنهاست.

دین خدا تنهاست.

اصلا انزوا و غربت خاصیت این زمانه است.

آیا نمی بینید که تزویر و ریاکاری چگونه ذلیلمان کرده؟

  • ۰
  • ۰

آزادی

جویای زیبایی هستیم
تنها در صورت
شرف در انبان
و آزادی تنها در فضای مجازی.
به راستی که ما پست ترین اولاد آدمیم.
  • ۰
  • ۰

تعددی

روزی نیست که جان و مال مردم مورد تعددی قرار نگیرد و همین قانون اساسی مضحک لگد مال نشود.

اما ما در عوض

متن می نویسیم و هشتگ می گذاریم...

خاک بر دهانمان.

  • ۰
  • ۰

جهل

اگر عکس انسانی دوپا را آتش زنیم جامه های خود و سینه های ما را می درید.

اما هر روز صدای خرد شدن استخوان های دسته های مردم را می شنوید و دم نمی زنید.

خدا بکشد شما قوم مسرف را که از سیاهی جهلتان اهل کوفه رو سفید شدند و قوم بنی اسرائیل رستگار.

  • ۰
  • ۰

اربعین

روز اربعین بود.

جابر بن عبدالله انصاری و عطیه عوفی پا به صحرای کربلا گذاشتند.

جابر ابتدا در آب فرات غسل کرد.

سپس عطیه دستش را گرفت تا به سمت مزار شهدا بروند.

جابر گفت: "عطیه، دستم رها کن."

عطیه گفت: "جابر چگونه میخواهی قبر حسین را بیابی

وقتی سال هاست که نور از چشمانت رفته."

حال عطیه کیست؟ عطیه همان مردی است که روزی

چند صد ضربه شلاق خورد ولی سبّ علی نکرد.

عطیه خود دستگیر عالم است.

جابر گفت: عطیه من بوی دوستم را می شناسم.

افتان و خیزان پا به صحرا نهاد. جلو رفت، نزدیک مزار پسر فاطمه شد.

سه بار ندا داد: "یا حسین"

اما جوابی نیامد. بار دیگر ندا داد: "حبیبُ یا یُجیبُ حبیبه؟"

آیا دوست پاسخ دوست خود را نمی دهد؟ قدری اندیشید و گفت:

"چگونه پاسخ مرا دهی در حالیکه غرق به خونی و بین سر مبارک و بدنت

فاصله انداختند."

سپس گفت: "به خدا که ما نیز در سرازیر و بلندی این راه با تو بودیم."

عطیه معترض شد و گفت: "جابر، چگونه با حسین بودی وقتی دختران تو

در خانه هستند و دختران حسین در اسارت."

جابر جواب داد: " عطیه، از رسول خدا شنیدم که هر که قومی را دوست بدارد

با آن قوم محشور شود و هر کس عمل قومی را دوست بدارد در آن عمل با آن قوم

شریک شود."


اربعین نزدیک است عزیزان. این حقیر امسال فیض زیارت نیافتم.

اگر کسی در آن روز در کنار قبر حبیبمان بود و یاد این

داستان افتاد، یاد ما نیز کند.

  • ۰
  • ۰

وقاحت

زورگویی و وقاحت تا کجا؟

ما باعث ناآرامی جهان شده ایم؟

ما با موشک هایمان آمریکا را ناامن کرده ایم؟

ما حامی اصلی تروریست در جهان هستیم؟

من برجام را به طور کامل نخوانده ام نظری هم راجع به مفاد آن نمی دهم اما می دانم بزرگترین دست آورد آن این بوده که به مردم جهان بگوید مردم ایران اهل خشونت نیستند. تروریست نیستند. ما به دنبال صلح هستیم.

تا امروز اگر که حسن وار با تزویر معاویه مدارا کردیم از فردا حسین وار با خون خود به مصاف یزید و یزیدیان می رویم.

بدانید که آمریکا توسط دیوانه ای به نام ترامپ اداره نمی شود، باید دید که این دیوان زشت کردار پشت پرده از به قدرت رساندن این مجنون چه نیّاتی داشته اند.

.

شرمم آمد در میان نقد اکاذیب این جاهل ستمکار سخنی بگویم از پرستوهای پر و بال شکسته میهن.😔

خداوند شاهد مظلومیت شماست عزیزان ایران زمین است.


  • ۰
  • ۰

قفس

دنیا برایم شده مانند قفسی
که هرچه فریاد می زنم
صدایم از آن خارج نمی شود.
خدایا دعایم را اجابت کن....
  • ۰
  • ۰

در این ایام همه جا سخن از اسراست. همه داغدار قافله ای بی قافله سالار هستند.😔

این کلمات ناقابل را چند سالی می شود که نوشته ام و هدیه کرده ام به آن آزاده ترین اسیر تاریخ.

*


خیز و ای خفته به صحرا که در این محشر دنیا

چه کند زینب کبری

نه برادر نه پدر ماند و نه مادر

در فراغ تو و سردار، حرمله گشته علمدار، شمر شد قافله سالار

ای امان از دل زینب...

نیست عبدالله و قاسم، سوی شام اند همه عازم، طفل را خولی ملازم

ای امان از دل زینب...

نیست اکبر به کنارم، در غمش تاب ندارم، کاش فرصت بستانم، تن صد چاک عزیزم به دل خاک سپارم

ای امان از دل زینب...

با ربابم همه ساعت، مرده ام من ز خجالت، صبر برد از من و طاقت

ای امان از دل زینب...

روی نی بین که شکسته ماه بین الحرمینت، آه از دست جدایت، آه از روی منیرت

ای امان از دل زینب...

غم لیلا و سکینه، یادم آورد مدینه، زخم زد بر جگر ما، خون ز پهلو و ز سینه

ای امان از دل زینب...


ای امان از دل زینب

  • ۰
  • ۰

خدا یا خلق

جایی شنیدم که واعظی می گفت:

"در تعجبم از دزدی که بخاطر لقمه ای مال دنیا همه چیزش را به خطر می اندازد اما ما به خاطر خدا نمی خواهیم لحظه ای خطر بکنیم. هر چه بیشتر از مردم بترسیم کمتر خوف از خدا را به دل راه می دهیم و هر چه بیشتر از خدا بترسیم کمتر از خلق زمانه وحشت خواهیم کرد."