ما در غربت
و محبوب با جفاکاران به صحبت
الله اکبر از این حالت....
ما در غربت
و محبوب با جفاکاران به صحبت
الله اکبر از این حالت....
آب در هاون مکوب
که خاکستر
دوباره نمی سوزد.
من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم
تو می روی به سلامت
سلام ما برسانی....
#اربعین
روز اربعین بود.
جابر بن عبدالله انصاری و عطیه عوفی پا به صحرای کربلا گذاشتند.
جابر ابتدا در آب فرات غسل کرد.
سپس عطیه دستش را گرفت تا به سمت مزار شهدا بروند.
جابر گفت: "عطیه، دستم رها کن."
عطیه گفت: "جابر چگونه میخواهی قبر حسین را بیابی
وقتی سال هاست که نور از چشمانت رفته."
حال عطیه کیست؟ عطیه همان مردی است که روزی
چند صد ضربه شلاق خورد ولی سبّ علی نکرد.
عطیه خود دستگیر عالم است.
جابر گفت: عطیه من بوی دوستم را می شناسم.
افتان و خیزان پا به صحرا نهاد. جلو رفت، نزدیک مزار پسر فاطمه شد.
سه بار ندا داد: "یا حسین"
اما جوابی نیامد. بار دیگر ندا داد: "حبیبُ یا یُجیبُ حبیبه؟"
آیا دوست پاسخ دوست خود را نمی دهد؟ قدری اندیشید و گفت:
"چگونه پاسخ مرا دهی در حالیکه غرق به خونی و بین سر مبارک و بدنت
فاصله انداختند."
سپس گفت: "به خدا که ما نیز در سرازیر و بلندی این راه با تو بودیم."
عطیه معترض شد و گفت: "جابر، چگونه با حسین بودی وقتی دختران تو
در خانه هستند و دختران حسین در اسارت."
جابر جواب داد: " عطیه، از رسول خدا شنیدم که هر که قومی را دوست بدارد
با آن قوم محشور شود و هر کس عمل قومی را دوست بدارد در آن عمل با آن قوم
شریک شود."
اربعین نزدیک است عزیزان. این حقیر امسال فیض زیارت نیافتم.
اگر کسی در آن روز در کنار قبر حبیبمان بود و یاد این
داستان افتاد، یاد ما نیز کند.
ای کاش مشکلات تمام می شد
تا به وقت مناجات
سخن از محبت می گفتم
به تو که همیشه هستی...
الهی
این حال را که لااقل خود
آن را غربت می پندارم
از سرم بگذران.
شاید بر من همه خیر باشد
آنچه می رود
و شاید تمام این گلایه ها ناشکری...
ای پرده نشین محجوب
مگر وعده نکردی
أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
دلم را بیش از این نلرزان...
به حق عظمت و جلالت
آمّین
یا ربَّ العالمین
زورگویی و وقاحت تا کجا؟
ما باعث ناآرامی جهان شده ایم؟
ما با موشک هایمان آمریکا را ناامن کرده ایم؟
ما حامی اصلی تروریست در جهان هستیم؟
من برجام را به طور کامل نخوانده ام نظری هم راجع به مفاد آن نمی دهم اما می دانم بزرگترین دست آورد آن این بوده که به مردم جهان بگوید مردم ایران اهل خشونت نیستند. تروریست نیستند. ما به دنبال صلح هستیم.
تا امروز اگر که حسن وار با تزویر معاویه مدارا کردیم از فردا حسین وار با خون خود به مصاف یزید و یزیدیان می رویم.
بدانید که آمریکا توسط دیوانه ای به نام ترامپ اداره نمی شود، باید دید که این دیوان زشت کردار پشت پرده از به قدرت رساندن این مجنون چه نیّاتی داشته اند.
.
شرمم آمد در میان نقد اکاذیب این جاهل ستمکار سخنی بگویم از پرستوهای پر و بال شکسته میهن.😔
خداوند شاهد مظلومیت شماست عزیزان ایران زمین است.
الهی
وعده کردی که بر عاصیان
ظالمین را چیره گردانی
و دست یاری خود از
خاموشان بر منکر برداری
تا دشمن دون بر آنان تازد
و جان و آبرو بستاند.
مانده ام که بر لوح اعمالم
کدامین معصیت را نگاشتم
که تقدیر تو بر بی مهری یاران
در حقم قضا شد.
فراموشکار نبودم و طرد شدم.
بی وفا نبودم و جفا دیدم.
ناله کردم و کنایه شنیدم.
یا مقلب القلوب
دلم از شوق انتقام خالی گردان
و بر این تاریکی اندوه
چراغ شادی افروز.
به حق عظمت و جلالت
آمّین
یا رب العالمین
مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است
کجا همیروی ای دل بدین شتاب کجا
حافظ
منظور از سیب زنخدان چانه زیبای معشوق است و همچنین منظور از چاه زنخدان گودی ما بین لب زیرین و چانه است. گاهی هم منظور از چاه زنخدان فرورفتگی روی چانه می باشد.
در این بیت اشاره شاعر به آن است که ای دل فریب زیبایی معشوق را نخور که در مشکلات عشق غرق خواهی شد. افتادن در چاه زنخدان اشاره به اسیر درد عشق شدن است.
بعضی ها فکر می کنند موفقیت شبیه یک حرکت افقی است
که انسان را از جایگاهی روی زمین به مرتبه ای دیگر می فرستد.
اما دوستان من
موفقیت حرکتی است عمودی
از زمین به آسمان
از انسان به خدا...