در این ایام همه جا سخن از اسراست. همه داغدار قافله ای بی قافله سالار هستند.😔
این کلمات ناقابل را چند سالی می شود که نوشته ام و هدیه کرده ام به آن آزاده ترین اسیر تاریخ.
*
خیز و ای خفته به صحرا که در این محشر دنیا
چه کند زینب کبری
نه برادر نه پدر ماند و نه مادر
در فراغ تو و سردار، حرمله گشته علمدار، شمر شد قافله سالار
ای امان از دل زینب...
نیست عبدالله و قاسم، سوی شام اند همه عازم، طفل را خولی ملازم
ای امان از دل زینب...
نیست اکبر به کنارم، در غمش تاب ندارم، کاش فرصت بستانم، تن صد چاک عزیزم به دل خاک سپارم
ای امان از دل زینب...
با ربابم همه ساعت، مرده ام من ز خجالت، صبر برد از من و طاقت
ای امان از دل زینب...
روی نی بین که شکسته ماه بین الحرمینت، آه از دست جدایت، آه از روی منیرت
ای امان از دل زینب...
غم لیلا و سکینه، یادم آورد مدینه، زخم زد بر جگر ما، خون ز پهلو و ز سینه
ای امان از دل زینب...